حضرت عيسی علیه السلام، در انجيل موجود، در موقعيتهای مختلف و به دور از الوهيت آفرينی از خود با عنوان پيامبر و"فرزند انسان" ياد میكند. به طور مثال:«عيسی به ايشان گفت: بيگمان اين مثَل را بر من خواهيد آورد كه ”ای طبيب خود را شفا ده! آنچه شنيده ايم در كَفَرناحوم كرده ای، اينجا در زادگاه خويش نيز انجام بده.“سپس افزود: آمين، به شما ميگويم كه هيچ پيامبری در ديار خويش پذيرفته نيست [1]
همچنین طبق نقل کتاب مقدس، مردم معاصر با حضرت عیسی، پيروان يا مردمی كه به هنگام وقوع معجزات وی حضور داشتند، وی را پيامبر، و نه "پسرخدا" به حساب میآوردند.به عنوان مثال در انجیل متی آمده است « و چون وارد اورشليم شد، تمام شهر به آشوب آمده، میگفتند: اين كيست؟ آن گروه گفتند: اين است عيسی نبی از ناصره جليل.»[2]
اگر عیسی مسیح فرزند خدا و دارای جنبه الوهیت بود چه دلیلی داشت خود را پیامبر خدا معرفی کند یا افرادی که او را پیامبر میخواندند به الوهیت خویش آگاه نمیساخت ؟
پی نوشت:
[1] کتاب مقدس مسیحیان، انجیل لوقا، 4: 23 -24.
[2] همان، انجیل متی، 21: 10- 11.
:: موضوعات مرتبط:
مسیحیت ,
,
:: برچسبها:
نقد کتاب مقدس ,
نقد مسیحیت ,
,